یک حامد کرزی برای عراق یا یک نوری المالکی برای افغانستان ؟
ن. معصوم ن. معصوم

روزنامهء الشرق الاوسط یکی از روزنامه های مهم و پرخواننده جهان عرب بتاریخ 3 اکتوبر، مقالهء را تحت عنوان   " یک کرزی برای عراق یا یک المالکی برای افغانستان" بزبان انگلیسی بنشر سپرده که ترجمهء دری آن را مطالعه می فرمایئد.

 

مقالهء فوق الذکر که از طرف امیر طاهری ، روزنامه نگار مجرب ایرانی ، بزبان انگلیسی نگاشته شده،  روند اوضاع در افغانستان و عراق را مقایسه و مورد بحث قرار می دهد.

 

قابل ذکر است که اقای طاهری در سالهای 80،  جریدهء (Sunday Times) چاپ لندن  را مدیریت نموده و از همان سالها تا اکنون  با روزنامه های (International Herald Tribune)،  الشرق الاوسط  و دیگر روزنامه های معتبر برون مرزی همکاری قلمی دارد. 

 

ن. معصوم

5 اکتوبر 2008

 

تا چند سال قبل ، هر گاهیکه در واشنگتن در مورد عراق بحث صورت میگرفت ، همواره چنین سوال پرسیده میشد:  چطور میتوان یک کرزی عراقی جستجو کرد؟

 

یقیناً اشاره به حامد کرزی بود. شخصیکه رهبری دولت افغانستان را بعد از فروپاشی طالبان در سال 2002 بدست گرفت.

 

اما در این اواخر ، سوال فوق الذکر با سوال دیگری عوض گردیده، چنین پرسیده میشود: چطور میتوان یک المالکی برای افغانستان جستجو کرد؟

 

در اینجا اشاره به نوری المالکی می باشد. شخصیکه از سال 2006 بدینسو نخست وزیر عراق است.

 

چه دلایلی میتواند پاسخگوی همچو تغییر و تحول باشد.

 

اولین شاید را میتوان گفت که کرزی قبل از اینکه در سال 2002 دولت بعد از طالبان در بن ، المان تشکیل شود تا اندازهء چهرهء شناخته شده بود. وی که سالهای متمادی بحیث مشاور کمپنی های نفتی امریکائی در ایالات متحده بسر می برد ، بلافاصله بعد از حملات 11 سپتامبر در تدارک برنامهء سرنگونی رژیم طالبان با اداره بوش، همکاری نمود.

 

در مقایسه ، المالکی شخص نا شناخته شدهء نزد امریکایها بود. وی غیر منتظره برای جایگزینی ابراهیم الجعفری ، صدراعظم انوقت ، که عده عراقیان موصوف را شخص نهایت نزدیک به تهران می پنداشتند ، به حیث نامزد مصلحتی بروز نمود.

 

اگرچه شاید مهمترین دلیل کسوف کرزی و صعود ملکی بر این باشد که وضعیت در افغانستان از سال 2006 بدینسو  رو به وخامت است ، عراق در حال دیدن روشنائی اخر تونلیست که از سالهای اخر صدام حسین ، محبوس انجا بود.

 

دید و بازدید این روزها از افغانستان و عراق روایت های مقایسوی اوضاع را چنین اشکار می سازد که  در افغانستان فهرست امیدواری در حال زوال است اما در عراق در حال بالا رفتن است.

 

توسعهء سریع اقتصاد امروز عراق را میتوان به بلند بودن قیمت تیل نسبت داد. مگر جای شک نیست که کاهش حملات تروریستی ، احیای تدریجی نهادهای دولتی ، بازگشت ارتش به حیث نهاد حفظ امنیت، موجودیت موج کثیری نظامیان امریکائی تحت رهبری جنرال دفید پیتروس و بلاخره شکست گروه های افراط گر در انکشاف یک استراتیجی منسجم ، نیز در جهت تغیر اوضاع عراق  کمک کرده باشند.

 

نماد و سمبول این تحول المالکی است.

 

در مقایسه، اقای کرزی مقصر وضعیت تاریک افغانستان که مصور از بلندرفتن میزان خشونت ها، گسترش دامنه فساد، از هم پاشیدگی نهادهای دولتی و بلاخره اقتصاد ضعیف است، دانسته می شود.

 

افراد در تاریخ مهم اند. همانطوریکه پلیخنوف گفته است: تاریخ صحنه را می سازد و متن انرا می نویسد. هرچند بازیگرانیکه در ان صحنه بازی میکنند میتوانند تجارب وسیع مختلف را ایجاد کنند.

 

بیاید  تا از قیافه/ظاهر که اهمیت ان بعضی اوقات در سیاست ناچیز شمرده می شود، اغاز کنیم:

 

کرزی سعی نموده است تا از خود یک شخصیت شاهانه وار بسازد. وی با پوشیدن چپن ازبکی و گذاشتن کلاه قره قری بسر، یک سبک جدید لباس پوشی را که به افغانها نا اشنا بود، اختراع نمود.

 

پیراهن دست دوزی شده وی که بعضاً با قلابدوزی اراسته شده ، لباس نمایشی وی را تکمیل نموده بر ان تاکید می ورزد. محاسبه وی با گذاشتن ریش دو سه روزه و نتراشیدن ان ، بر این است تا به سنت گرایان اطمینان دهد بدون اینکه نوگرایان را ترسانده باشد.

 

اما در مقایسه ، المالکی برای اطمینان اسلامیست ها ریش نگذاشته ، به بروت عنعنوی که در کشورهای عربی ، بلخصوص عراق رایج است، وفادار بماند. صدر اعظم عراق لباس معمولی و درست می پوشد. در حقیقت گذاشتن نکتائی اظهار وی بر متفاوت بودن دیدگاه موصوف با ملاهای تهران مبنی بر لباس پوشیدن است.

 

المالکی همچو یک شخص شهری عراقی از طبقه متوسط که با دولت و یا به کمپنی شخصی کار کند، بنظر می رسد.

 

در حالیکه تصویر کرزی قسمی طرح گردیده که وی را از طبقه افغانهای متوسط  فاصله میدهد اما المالکی را به عراقی متوسط ، نزدیک می سازد.

 

تفاوت های دیگری نیز موجود است. کرزی در قصر بسر می برد که بر دور بودن وی از مردم تاکید میکند. اما المالکی در یک عمارت دولتی بااندکترین شکوه و تجمل زندگی می کند. برای اینکه اطمینان حاصل شود، میتوان این تفاوت را تا یک اندازه دلیل بر این باشد که کرزی ، رئیس جمهور است ، در حالیکه المالکی،  صدراعظم.

 

کرزی باترویج تصویر خویش ، تقریباً بحیث یگانه شاه نجات دهنده  بالاتر از همه احزاب ، توقعات را قسمی بر انگیخت که هیچ یک از سیاستمداران امروزی افغانستان انرا نمی توانست.

 

در مقایسه ، المالکی ، شخصیکه به مراحل نامرتب برای رسیدن به یک مصالحه اعتقاد داشته ، مواظب بوده تا مقدم و با تفاهم میان همه ، عمل کند.

 

کرزی که به گزاف گوئی علاقمند بوده ، قسمی وا نمود می سازد که گویا هر یک از سخنرانی های وی از اهمیت تاریخی برخوردار است.

 

در مقایسه ، المالکی ، سخنرانی اندک نموده و سعی می نماید تا سخنرانی هایش پر مدعا نباشد.

 

فروتنی ، کارمشقت و صداقت المالکی ، درست در خدمت عراق واقع گردیده. هرانچه در اینده واقع افتد، وی شایستگی ستایش را بدلیل پذیرفتن دشوارترین وظیفهء بدون کدام امید موفقیت ، دارد.

 

بهرحال کسانیکه در تلاش یک المالکی برای افغانستان اند ، شاید در تاریکی جستجو دارند.

 

دلایل شکست ظاهری در افغانستان و موفقیت در عراق را نمی توان کاملاً یا حتا عمدتاً  ارتباط به شخص داد. اما میتوان گفت که افغانها ومتحدین امریکائی انها با ایجاد سیستم ریاستی به شیوهء امریکا در افغانستان ، مرتکب اشتباه گردیدند.

 

افغانستان بعد از سقوط طالبان به یک سیستم غیرمتمرکز، که تفاوتهای قومی ، زبانی و مذهبی رامنعکس می ساخت ، نیاز داشت.

 

عراق مثل افغانستان چون از تفاوتهای قومی ، زبانی و مذهبی  نیز برخوردار است ، احساس درستی با انتخاب همچو سیستم نمود.

 

در حالیکه همه افغانها برای حل معضلات خود فقط بسوی رئیس جمهور می بینند، عراقی ها به این باور اند که هیچ شخص به تنهای خود نتایج منتظره را براورده نمی تواند.

 

امریکایها به مشورت کرزی ، اسرار بر خلع سلاح و کنار زدن گروه های مجاهدین که در سالهای 70 و 80 علیه روسها و بعداً در سالهای 90 علیه طالبان جنگیدند ، اشتباه دیگری را مرتکب گردیده که در نتیجه یگانه گروه محلی مسلح که در کشور باقی ماند، طالبان بودند که توانستند قبل از اینکه اردوی جدید التاسیس بتواند امنیت کشور را بدست گیرد، دوباره تجدید قوا نموده به حالت تهاجمی برگردند.

 

عراق تجربه متفاوت داشت. گروه های مسلح کرد وشیعه که علیه صدام حسین جنگیده بودند، خلع سلاح نگردیدند. حضور متداوم انها در برخی از ولایت ها در حالیکه اردوی ملی در حال تشکیل بود، در حفظ امنیت یاری نمود.

 

در افغانستان ، بالای عده زیادی از رهبران سیاسی مخالف طالبان ، لقب " جنگ سالار" گذاشته شد و از صحنه کنار گذاشته شدند. این کار به تعبیدان مثل کرزی که محبوبیت مردمی از خود نداشتند ، قدرت بیشتر داد.

 

در عراق بر عکس قضیه واقع گردید. جنگ سالاران طی یک برنامهء، شریک قدرت گردیدند.

 

چون عراقیان بدلیل اینکه تازه از اسارت صدام حسین ازاد شده اند ، اختیار قدرت بدست یک شخص را نمی پذیرند. بناً به همین منوال میتوان گفت که یک کرزی برای عراق مفید واقع نمی گردید.

 

در کشورهای که دارای تفاوتهای قومی و مذهبی اند ، سیستم دولت پارلمانی عراق بهتر واقع میگردد تا سیستم منصوب شده ریاستی  افغانستان.

 

هیچ فرمانروای افغانستان از بدوتاسیس آن در قرن 18 ، تمامی این کشور را کنترول ننموده است. به همین دلیل است که عدهء محدود افغانها برای حل مشکلات خود به دولت مرکزی مراجعه می نمودند.

 

هرچند که سیستم ریاستی توقعات را خلق نموده که حتا هم نمی توان با جستجوی یک المالکی برای افغانستان انها را برآورده ساخت.

 

انچه افغانستان به آن نیاز دارد ، المالکی نیست ، باوجوداینکه کمک بی اندازه خواهد نمود. اما افغانستان به تقسیم قدرت ، توانبخشی اشخاص و احزاب ایکه علیه روسها و طالبان مبارزه کردند ، سبک جدید دیپلوماسی استوار بر مبنای عفت و صداقت ، کار مشقت و بلاخره جستجوی متداوم برای مصالحه،  نیازد دارد.

 

 

برای مطالعهء متن انگلیسی مقاله به صفحهء انترنیتی ذیل مراجعه گردد:

http://aawsat.com/english/news.asp?section=2&id=14268


October 13th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی